شعر در مورد کار ، تلاش و کار خیر و نیک و کارگر و کار بیهوده گروهی

شعر در مورد کار

شعر در مورد کار ، تلاش و کار خیر و نیک و کارگر و کار بیهوده گروهی
شعر در مورد کار ، تلاش و کار خیر و نیک و کارگر و کار بیهوده گروهی همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی
گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد کار

گر سرم در سر سودات رود نیست عجب
سرسودای تو دارم غم سرنیست مرا
بی‌رخت اشک همی بارم و گل می‌کارم
غیر ازین کار کنون کار دگر نیست مرا

شعر در مورد کارگر

مرا ببخش
اگر دوستت دارم و
کاری از دستم بر نمی آید
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد کار و تلاش

باش تا جان برود
در طلب جانانم
که به کاری
به از این بازنیاید جانم.
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد کار خیر

کارم که چو زلف توست در هم
بی‌قامت تو نمی‌شود راست
مقصود تویی مرا ز هستی
کز جام، غرض می مصفاست

شعر در مورد کار نیک

تا چشم کار می‌کند
تو را نمی‌بینم.
از نشان‌هایی که داده‌اند
باید همین دور و برها باشی
زیر همین گوشه از آسمان
که می‌تواند فیروزه‌ای باشد
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد کار گروهی

خدا را در فراخی خوان
و در عیش و تن آسانی
نه چون کارت به جان آمد
خدا از جان و دل خوانی.
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد کار و کوشش

تا با غم عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود اندر غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد.

شعر در مورد کار سخت

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند
چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند!
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد کار بیهوده

من که هر وقت عجله‌ای در کار بود
کلید را در جیبم پیدا نمی‌کردم،
طبیعی بود اگر جمله‌ی “دوستت دارم” را
به موقع در دهانم پیدا نکنم
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد کارآفرینی

می‌خواستم دنیا را عوض کنم
دنیا عوض شد
اما کار من نبود
 می‌خواستم انسان را دگرگون کنم
انسان‌ها دگرگون شدند
نه آن‌گونه که من می‌خواستم

شعر در مورد کارگران

گفتم دل و دین بر سر کارت کردم
هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا تو که باشی که کنی یا نکنی
آن من بودم که بیقرارت کردم.
⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد کارگر

انگشتانم
از کار افتاده اند
آنقدر که آمدنت را مشق کرده اند!
چشمانم
تار می بینند
آنقدر که انتظارت را
خیره مانده اند!
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد کارگر

سیه چشمی، به کار عشق استاد،
به من درس محبت یاد می داد!
مرا از یاد برد آخر، ولی من
بجز او، عالمی را بردم از یاد

شعر در مورد روز کارگر

شازده کوچولو گفت:
بعضی کارا
بعضی حرفا
بدجور دل آدمو آشوب میکنه
گل گفت مث چی؟
شازده کوچولو گفت:
مث وقتی که
میدونی
دلم برات بی‌قراره
و کاری نمیکنی…

Comments

Popular posts from this blog

بخوانید، حتی اگر کرونا ندارید

قوی شدن استخوان و دندان ها با «شیر بادام»

هر جا زودتر واکسن کرونا عرضه کند، خریداری می کنیم